
شعر جدید حاج مجتبی رمضانی در وصف مناطق عملیاتی غرب کشور (94/2/3)
برای دانلود با ذکر صلوات اینجا را کلیک نمایید
(این فایل ضبطی و با کیفیت پایین، موقت است، ان شاالله به زودی فایل اصلی بارگذاری خواهد شد)
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم و أحفظ امامنا الخامنه ای
متن شعر:
گفتم دلم تنگ شهیداس، یکی گفت بیا بریم جنوب
گفتم جنوب رفتم بیا این دفعه رو بریم یه جای خوب
غربه که خورشید تا به خاکش میرسه رنگ خون میگیره
فهمیدی حالا چرا قلبت میگیره دم دمای غروب
این تو و این گوی و این میدان غرب
چشم به راه منو توست چشمان غرب
شهدا دارن صدامون میکنن، کی میاد با هم بریم گیلان غرب
شهری که معروفه استقامتش، مثل مرداش زنای با غیرتش
مثل او بانویی که با یه تبر، در آورد دشمنو در اسارتش
توی جنوب رود اروند، شده تو غرب رود الوند
جنوب و غرب یکی اما غرب غریب قلبمو کند
امون امون وا غریبا، شهیدمون کن خدایا...
یه بار با راهیان نور بری به غرب، قول میدم بری باز
تو صحن احمد بن اسحاقش میشه بی نماز با نماز
عمر دراز انقلاب تا به فرج بیمه ی اونا که
تونسته اند مرگو به بازی بگیرن توی بازی دراز
اونجا عکس کربلا رفته تو قاب، که باهاش می تپه قلب انقلاب
میخوای از پل صراط ردت کنن بیا بریم سرپل ذهاب
آسمونش با عقابش نوبره، علی اکبر شیرودی پروره
اونجا که دوکوهه ی غرب معروفه، پادگان معروف ابوذره
شهیدایی داره اینجا، که نوبرن تو شهیدا
یکی شهید با دوتا قبر، هست محسن حاجی بابا
امون امون وا غریبا، شهید مون کن خدایا...
روزای جنگی که تو کرمانشاه میزد نبض ایران بخیر
سومار سوسنگرد نفت شهر و خسروی یاد مهران بخیر
بیمارستان پاوه و تپه ی ارتش یاد چمران بخیر
ایلام قرارگاه امیرالمؤمنین یاد یاران بخیر
یادمان مسلم و دلاوری تنگه این دلم برای کشوری
میمک و اون ضربت ذوالفقارش دل عاشقاشو کرده حیدری
بیا تا تنگه ی حاجیان بریم مطلع الفجر یاد خوشروان بریم
ارتفاعات قلاویز کی میاد پله پله تا به آسمان بریم
پر از عسل کندوی دین تو سر در قصر شیرین
کم گفته ام هر چی گفتم باید برین و ببینین
امون اون وا غریبا شهیدمون کن خدایا ...